در جمع یاران دروغین، مرد تنهایم

با تشکر از بقیه دوستان بازم تقدیم به "بهونه"
بیایید میهمان صفحاتی از قلب من باشید.
قلبم برايت مي تپد
در اين قفس، اين سينه ام
اين چشمهاي بيقرار
يعقوب سان در دوريت
كم سو ، نه، بي سو مي شوند
عشقت ميان جان من
كاشانه كرده، اي عزيز
هرچند از دوري تو
ويرانه شد كاشانه ام
خواهم كه جان قربان كنم
در پيش تو بي گفت و گو
شرمنده ام از لطف تو
از اين نثار اي خوبرو
خواهم كه بستايم تو را
بي پيك رو در روي تو
رخصت اگر باشد مرا
آيم شتابان سوي تو
+ نوشته شده در  چهارشنبه هشتم فروردین ۱۳۸۶ساعت 13:26  توسط سید حسین عمادی سرخی  |