![]() |
![]() |
|
گفتیم یا حسین، سخن رنگ و رو گرفت از خاک روضه ها، دل من آبرو گرفت مادر که نوحه خواند، همان لحظه نخست قلبم به سوی کرب و بلا سمت و سو گرفت طفلی گریست، مجلسمان ضجه می زند با ذکر لای لایی علی، های و هو گرفت خون گریه می کنند، که اشکی نمانده است وقتی که مادحی دم مشک و عمو گرفت صهبای عشق در کف سقای کربلاست شاعر که مست شد، دمی از این سبو گرفت |
||
+
نوشته شده در جمعه هفدهم آبان ۱۳۹۲ساعت 21:32 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|