در جمع یاران دروغین، مرد تنهایم

تشنه کام
بیایید میهمان صفحاتی از قلب من باشید.

گفت

با همه دريا دلي  دل را به درياها زدم              پشت پا بر اصل بي بنياد اين دنيا زدم

 با هزاران آرزو با صد هزار شوق و اميد         از پس ديروز و امروز ناگهان فردا رسيد

اي دريغ از عمر رفته اي دريغ                        قصه ي ابريشم و بي داد تيغ

+ نوشته شده در  یکشنبه نهم تیر ۱۳۸۷ساعت 8:44  توسط سید حسین عمادی سرخی  |