|
|
|
|
|
گفت: از هر چه ترانه تا ابد دلگيرم از خواب و خيال و رنگ و رويا سيرم انگار صداي پاي روياست ولي بي آمد و رفت اين صدا مي ميرم و گفت: مينشيني روبه رويم با نگاهي بي قرار در دلت غوغاست غوغاي غريب انتظار باز مي خواهي بگويم (دوستت دارم ) ولي پلک بر هم مي گذارم تا نداني ... انفجار |
||
|
+
نوشته شده در یکشنبه هجدهم فروردین ۱۳۸۷ساعت 23:27 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
||