در جمع یاران دروغین، مرد تنهایم

لبانی سرخ و قلبی سنگ داری.............
بیایید میهمان صفحاتی از قلب من باشید.
بر لب لرزان من فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من ،تنها نبود

جز من و او دیگری هم بود ، اما ای دریغ
آگه از درد دلم ، زان عشق جانفرسا نبود
+ نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۸۶ساعت 8:40  توسط سید حسین عمادی سرخی  |