![]() |
![]() |
|
هزار و چارصدسال، ابنِ ملجم شودتکثیر، درهرسویِ عالم زندشمشیر بر فرقِ عدالت به فرقِ هرکه ازحق میزند دم زمانی می شود همرنگِ کفّار زمانی درلباسِ دینِ خاتم شود یک لحظه طالب، گاه داعش وگاهی شکلِ ما گردد مجسم نگو استغفرالله این چه حرف است دلیل گفته هایم هست محکم علی حق است وحق غیر ازعلی نیست شنیدی بارها این جمله را هم برای قتلِ حیدر ظلم و تزویر بُوَد کاری تر از صدتیغ وصد سم کسی که پا به روی حق گذارد چه فرقی دارد او با ابن ملجم
استقبال از شعری با همین مطلع از جناب آقای احد چگینی |
||
+
نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:17 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
![]() |
![]() |
|
دعای ربنای تو قشنگ است
دلم پژواک نوای ربنایت را می خواهد. |
||
+
نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:18 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
![]() |
![]() |
|
آشیخ حسن پندی دارم، بیا و گوش بده به من با قلدرا مردونه باش، با مُش پای چِشِش بزن اما اگه سوالی داش ، یه بینوا یِ مرد و زن بپّا جوابشو ندی، با آدمای غول تَشَن فک نکنی که تگزاسه، یا لاس وِگاس یا منهتن بپّا دِلارو نشکنی، خیلی خطرناکه حسن
یه چیز میگم یواشکی، جون تو دنیا کوچیکه فقط باید تلاش کنی، انگاری که المپیکه تازه ترین هدیه هاش، مثل چیزای آنتیکه تهِ تهِ آفریقا هم، مثلِ شمال بلژیکه اسیر این دنیا نباش، براش نکن کارِ خفن بپّا دِلارو نشکنی، خیلی خطرناکه حسن
دلم می خواد بهت بگم، ظریفو بیشترش کنی وزیر را ، وزیر نفت، وزیر کشورش کنی یا نه، بیاریش تو سپا، امیر لشکرش کنی اصن معاونش کنی ، از همه برترش کنی اینا همش یه شوخیه، دس به وزارتش نزن بپّا دِلارو نشکنی، خیلی خطرناکه حسن
خدا دو گوش داده بهت، که بشنوی از چپ و راست ببینی دردشون چیه ، حرفای خوبشون کجاست حرف کسی که ضدّ ِ توست، نگی که حرفای سیا ست نگی که حرف حرف منه، نشی وکیلِ هلوکاست فقط بپا که گوش ندی، به اونا که دلواپسن بپّا دِلارو نشکنی، خیلی خطرناکه حسن
همینجوری بری جلو، خدایی خیلی محشره هاله ی سوراخو ولش، کلید که خیلی بهتره کلید تدبیر و امید، چاره ی قفل کشوره فقط بپا کلید یه وقت، این ور و اون طرف نره شیطونای دورو برت، کلیدِتونو نشکنن بپّا دِلارو نشکنی، خیلی خطرناکه حسن
فک کن الان سه سال دیگَس، موقع انتخاباته محمود و باقر اومدن، رضایی از رقیباته مناظره ردیف شده، بساطِ اتهاماته موقع آمار دادنِ، خوبی و اشتباهاته حالا باید که فکر کنی، به موقع جواب دادن بپّا دِلارو نشکنی، خیلی خطرناکه حسن |
||
+
نوشته شده در چهارشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:17 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
![]() |
![]() |
|
آشیخ حسن، حرفی دارم ، بعد یه سال ریاستت نترسیدی نلرزیدی، درود به این شجاعتت چشمِ همه به پاستوره، به تیم با ظرافتت فقط بپا که گاف ندی، تو مدت صدارتت بمون روی حرف خودت، قسم به اون شرافتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت
به لطف تو یه ساله که، تموم دلها آرومه می گی که دوستی با همه، می گی که دعوا تمومه نمی گی این دشمنمه، نمی گی اون روبرومه شیخ بودی و فتوا می دی، میگی تقلب حرومه دروغی پایین نمی ره، شاخصای فلاکتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت
تو سال نو، جای شعار، مثل آدم پیام دادی بدون منت و ادا، به مرد و زن سلام دادی با دوسه خط پیامکت، نشونی از مرام دادی به راست و چپ، دوباره در سِ مکتب امام دادی ادب، مرام و معرفت، خلاصه شد تو قامتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت
کابینه واقعی شده، وزیرا مستقل شدن دروغگوآ رسوا شدن، دلواپسا خجل شدن معجزه های قرنمون، بکلی منفعل شدن فقط ز دست دولتت، طنازامون کسل شدن گاف نمی دی روزی سه بار، اَمون از این ذکاوتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت
همینجوری برو جلو، به راست نرو، به چپ نزن وعده ی بی خودی نده، به بچه ها و مرد و زن کی گفته که به رحمتی، گلِ دروغکی بزن تو خونه تشویق کافیه، یه وقت نری روی چمن اما فرو نری یه وقت، تو مبل نرم و راحتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت
تو رو خدا بعضیا رو، وزیر و قاضی نکنی تاجرای قلابی رو، بپا که راضی نکنی مثل همون که هاله داشت، دودوزه بازی نکنی به آبروی آدما، دست درازی نکنی عکس زَنای مردمو، نذاری توی پاکتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت
یه سال گذشت و اَز کاوه، ای وَلِتو طلبکاری حرفاشو گوش دادی مارو، نذاشتی توی خماری تو این سه سال آخری، حرفاشو مَعطَل نذاری همینجوری کار بکنی، یقین بدون رای می یاری اما برای رای ما، فدا نشه اصالتت خیلی خطرناکه حسن، دروغ باشه صداقتت |
||
+
نوشته شده در یکشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:9 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
![]() |
![]() |
|
نگارِخوش بدنِ خوب وخوش رکاب این است کسی که هست سزاوارِ رختِخواب این است کسی که عالم وآدم ازاوخراب این است نموده ساعت وروز م پرالتهاب این است نکرده طی رهِ آزادی_ انقلاب این است
|
||
+
نوشته شده در شنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:11 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
![]() |
![]() |
|
مدتی هست زنم درتب وتاب است داداش گوییا همسر من مستِ شراب است داداش مادرش رفته نکا، خواهر او رفته به کیش از غر روز وشبش ، دیده پر آب است داداش دوش می گفت عزیزم، جگرم، خوشگل من گفتمش جان تو این نقشه بر آب است داداش تا که فهمید که من خرشدنم سخت شده قسمت روز و شبم سیخ کباب است داداش عاقبت ذله شدم، چشم عزیزم گفتم این هم از خر شدن عهد شباب است داداش کارت بانکم شده خالی و کسی یارم نیست کار من در گروی بانک و شتاب است داداش گوش کن پندی از این خسته دل و زن مستان که تجرد به خدا فرصت ناب است داداش باورت نیست برو حال پدر را بنگر که ز دست ننه ات زار و خراب است داداش |
||
+
نوشته شده در سه شنبه دهم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:11 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
![]() |
![]() |
|
تیم ما رفت به برزیل و خراب است چرا؟ جگر حضرت کی روش کباب است چرا؟ آن پنالتی که هدر رفت فدای سر من داور جام چنین مست شراب است چرا؟ شده فیفا همه مقهور هنرهای مسی؟ روح فوتبال دچار تب و تاب است چرا؟ روز فیفا دی ما را به هدر داد که داد قهرمانی به جهان مثل سراب است چرا؟ دو سه میلیارد هدر شد به فنا رفت که رفت مجلس اندر غم فرمان حجاب است چرا؟ شده مغموم دل پیر و جوان، عشقی نیست غم این مجلسیان لوله ی آب است چرا؟ آنکه بیداری اسلامی او شهره شده وسط مجلس شورا همه خواب است چرا؟ گور بابای دل من ولی ای مجلسیان پاسخ رای من اینگونه جواب است ،چرا؟ |
||
+
نوشته شده در سه شنبه دهم تیر ۱۳۹۳ساعت 12:10 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|