|
|
|
|
|
مَشَدی، هَمسِده یِ امام رضا، گُل پِسَرُم از همه خوب و بدِ عالم با ای صِفت سَرُم
هرکسی هرچی دِره صِدِقه سَرِ رضا دِره مو زرنگُم که گدای دائمی یه ای دَرُم
آبِ اِسماعیل طِلاش، دِوای دردِ عالمه خوش بحال مو که دکتری به ای کرم دِرُم
تو فقط شنیدی که امام رضا شِفا مِده مو خودُم دیدُم که کورِ ِدید، با ای چِشم تَرُم
زیاده چُلاقِ مادرزادی که وَخِست زِجاش شنیدُم سرطانیه مُگُفت که اینجه بهترُم
مَگه مو مرض دِرُم سراغ غیرِ او بُرُم؟ وِسه یِ شِفای دردام، تو بُگو، حرم نَرُم؟
یَره گِه مِگه که ای حرفا خرافاته دِداش مو مُگُم که دین همی یه، ها بجون مادَرُم!
خوردو که بودُم، بابام دلش مِخواس خادم بُشُم به دعایِ نیمه شبهاش حالا مو یه نوکَرُم
چوغوکِ دیدی تو ای دنیا چه ریزه میزه یه؟ تویِ دنیای حرم، مو از چوغوک هام کمترُم
مو کِلاغ رو سیاهُم، اما از لطفِ رضا مرد و زن فِک مُکُنَن که تو حرم یه کَفتَرُم
کنار ضریح با صفاش دلُم آروم مِره اگه یک هفته حرم نرُم حسابی پکرُم
مِگَن آقامان کِریمه، به سِلام جِواب مِده مو که نشنیدُم صداشه، به گِمونُم مو کَرُم
مو شنیدُم که سه جا سراغ زائراش می یه به امیدِ دیدنِش، عاشق ِ صبح ِ محشرُم
لغاتی که شاید نشنیده باشید: هَمسِده: همسایه سَرُم: بهترم. سرترم اِسماعیل طِلا: سقاخانه صحن عتیق(انقلاب) ، قدیمیترین سقا خانه حرم چُلاق: فلج، کسی که نمی تواند درست راه برود وَخِست: برخاست. بلند شد اینجه: اینجا یَره گِه : یارو ، بنده خدا خوردو : کوچک ، بچه چوغوک: گنجشک فِک : مخفف فکر کَفتَر: کبوتر |
||
|
+
نوشته شده در جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ساعت 11:14 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
||
|
|
|
|
|
سلام حضرت عاشق، سلامی از لب عشق سلام حضرت استاد، سلام مکتب عشق فراق روی تو زارم نموده، بیمارم بیا، ببین دل من را، فتاده در تب عشق دوباره نیمه شعبان رسید و واجب شد سلامی از سر اخلاص بر تو کوکب عشق به غیر تو نبود شاه در اریکه عشق چرا که حق به تو داده سریر و منصب عشق تو ماه کامل عشقی در این شب ظلمت خدا کند که بتابی هماره بر شب عشق |
||
|
+
نوشته شده در پنجشنبه ششم تیر ۱۳۹۲ساعت 1:5 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
||
|
|
|
|
|
سلام حضرت عاشق ، سلام حضرت عشق امام غایب حاضر، امیر دولت عشق تویی رییس تمامی کشور قلبم تو انتخاب شدی با تمام دقت عشق جمال چهره ی تو حجت موجه ماست و خال کنج لبت در مجاز ، حجت عشق در انتظار جمالت گذشت دوره عمر چه انتظار عمیقی، به عمق مدت عشق ببخش اگر که کنون آمدم سراغ شما کنون که خسته و زارم، ٰرسیده نوبت عشق |
||
|
+
نوشته شده در دوشنبه سوم تیر ۱۳۹۲ساعت 3:7 توسط سید حسین عمادی سرخی
|
|
||