در جمع یاران دروغین، مرد تنهایم

واگویه های قلب مرد تنها | بهمن ۱۳۸۶
بیایید میهمان صفحاتی از قلب من باشید.

۲۹ بهمن روز عشق در فرهنگ اصیل ایرانی مبارک باد

راستی نکنه بگین تازه والنتاین بوده کادو هامونو دادیم و گرفتیم و به همین بهونه امروز بهم کادو ندین  ها!!!! کاری به پاس داشتن فرهنگ ایرانی و معایب غرب زدگی ندارم. اما لب مطلب اینه که والنتاین- سپندارمذگان- سالروز تولد- سالگرد ازدواج و ...... همه و همه اینا واسه اینه که بهم دیگه بگیم و ثابت کنیم که به یاد هم هستیم.

شما غیر از این اعتقاد دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۸۶ساعت 13:54  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

من افتخار می کنم که در ایران به دنیا آمده ام.

به خود می بالم که در خاک پاک ایران زندگی می کنم.

سربلند و مغرور فریاد می زنم : "من یک ایرانی ام"

نه بخاطر انرژی هسته ای و کیک زرد!

نه بخاطر رو یانا و سلولهای بنیادی!

نه بخاطر موشک سفیر و ماهواره ایرانی!

بخاطر اینکه هموطنانی غیور دارم! هموطنانی چون تو! مردمی که بیش از ۴۴ سال بر سر عهدی که با امام بسته اند وفادار مانده اند.

 از خرداد ۴۲ تا بهمن ۸۶! استبداد آریامهری! جنگ تحمیلی و جنایات صدامی! تحریم اقتصادی و شیطنتهای آمریکایی! و نه حتی سوء استفاده ها و جفاهای بعضی هموطنان ایرانی!هیچ کدام نتوانستند خللی در عزم آهنین و پیمان جاویدان این مردم ایجاد کنند.

جوانان و نوجوانانی که امام را ندیده اند همراه با پیرانی که از سال ۴۲ به صف انقلابیون پیوستند در هر حرکت انقلابی حاضر می شوند. آن دختری که تا دیروز از برخورد نیروی انتظامی با نحوه پوشش شاکی بود (و شاید هنوز هم باشد) با همان پوشش غربی مسلکانه اش دوش بدوش آن دختر بسیجی قدم به خیابان می گذارد و و فریاد می زند: "آمریکا! فکر نکنی ما زنیم! تو دهنت می زنیم!" 

و این ها همه یعنی اراده ملی!

یعنی همدلی و اتحاد!

یعنی اینکه ما یک ملتیم!

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۸۶ساعت 8:31  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

مي آيي و آخر مرا، بي دست و پايم مي کني

ديشب که مستم ساختي، امشب چه هايم مي ميکني؟

بر گرد شمع  عاطفه، همراه با پروانه ها

پر سوخته در محضرٍ، پاک خدايم مي کني

بر قلب خورشيد حقيقت مي نشاني و مرا

بيخود، نه! بي هيچم، نه! تو، بي انتهايم مي کني

این سنگلاخ انتظار، سخت است و طاقت سوز وخود

هر گاه بيهش مي شوم، تو خود بپايم مي کني

آقا برايت گفته ام؟ من مست خواب غفلتم!

وقتي که مي آيي بگو، آقا صدايم مي کني؟

 

و

 

مي آيد و دل مي رود، تا انتهاي عاشقي

بي آنکه پرسد از دلم، آيا برايم لايقي؟

مي آيد دل بي صدا، راز مگو افشا کند

در بهر مهر پاک او، دل مي شود چون قايقي

 


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم بهمن ۱۳۸۶ساعت 1:5  توسط سید حسین عمادی سرخی  |