در جمع یاران دروغین، مرد تنهایم

واگویه های قلب مرد تنها | تیر ۱۳۸۶
بیایید میهمان صفحاتی از قلب من باشید.

هرچند شادی، ظاهری مستانه داری

در کنج قلبت گوشه ای ویرانه داری

بارانی ام! در خلوت شبهای تارت

واگویه های قلبکی دیوانه داری

بیخود نبوده آشنایی های این دل

فریادهایی شب شکن- شیرانه داری

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۸۶ساعت 7:56  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

از جنس ترانه ها و باران بودم
تکرار مدام نامت ای جان بودم
دانی که کدام لحظه احساس شکفت؟
آن لحظه که برخوان تو مهمان بودم

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم تیر ۱۳۸۶ساعت 0:17  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

پا در رکاب تندر رویا! کجایی؟
صحرای دل چشم انتظار یک سوار است.
با لهجه احساس، گفتی خواهی آمد
دیوارهای خاطرم چشم انتظار است

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۸۶ساعت 8:2  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

رفتنت امید را کم می کند

چشمها را جامی از غم می کند

ای بهانه بهر خوبی، رفتنت

شادی ام را عین ماتم می کند

+ نوشته شده در  دوشنبه هجدهم تیر ۱۳۸۶ساعت 13:5  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

 امروز روز مادر و دستان من تهی

از هدیه ای سزای وجود تو  مادر است

سرچشمه محبت و مهر و وفا تویی

خوبی تو ز هرچه بگویند برتر است

زیباتر از تمامی گلهای عالمی

راضی زخلقت تو خداوند اکبر است

میلاد برترین زن هستی، کوثر جاودانه نبی، زهرای اطهر(سلام الله علیها) و روز مادر و روز زن

بر تمامی شیر زنان ایرانی مبارک باد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم تیر ۱۳۸۶ساعت 7:27  توسط سید حسین عمادی سرخی  | 

آدمک چشمک زد گل آورد 
عاقبت عاشق شد
از خجالت لپهاش گلی رنگ شده
شاد شدقهقهه زد
آدمک هیچ نمی دانست اینها شوخیست
دلبرک سخره گرفته است دلش را یک چند
و نمی دانست که این بازی بوس و مستی
شیطنتهای دلی هرجاییست
و به هنگام وداع
آدمک ناراحت با تشویش
گریه تلخی کرد
و کسی هیچ نفهمید دلش سخت شکست

+ نوشته شده در  چهارشنبه ششم تیر ۱۳۸۶ساعت 8:40  توسط سید حسین عمادی سرخی  |